جشنواره مد و لباس؛ اولین سالی که قرار شد این جشنواره برگزار شود، خیلیها با تعجب به آن نگاه کردند. مگر میشود در ایران جشنواره مد برگزار کرد؟ اما حالا هرسال جشنواره مد و لباس فجر برگزار میشود و طراحهای مختلف در بخشهای مختلف لباسهایشان را نمایش میدهند و داوری میشوند. تازه فقط این جشنواره نیست و در طول سال به بهانههای مختلف حتی در ماه رمضان نمایشگاه مد و لباس برگزار میشود آن هم نه فقط در تهران.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
یگانه خدامی گزارشنویس اما اقبال جوانها به این جشنوارهها و نمایشگاهها چقدر است و چند نفر لباسهایش را میپسندند، آنها را میخرند و میپوشند؟ این سؤالی است که قرار است در این گزارش به پاسخ آن برسیم. یا زیادی ساده یا زیادی شلوغ هرسال وقتی
جشنواره مد و لباس و
نمایشگاههای لباسهای ایرانی- اسلامی کارشان را آغاز میکنند، سایتها و خبرگزاریها پر میشود از عکسهای لباسها. مانتوهای پر نقش و نگار، لباسهای مجلسی همچنان پر نقش و نگار که بعضی از نقشهایشان هم کمی عجیب و غریب است و پیراهنهای مردانه با یقههایی که نمیشناسیم. لباسهایی که طراحانش میگویند دامنهای بلندشان یا شنلشان و خیلی دیگر از جزئیاتشان از لباسهای باستانی ایرانی گرفته شده یا قرار است هنری از یک شهر خاص را دوباره زنده کنند. البته از چادرهای خاص جشنوارهها هم نمیشود گذشت. چادرهای رنگی که نه برای داخل خانه، که برای استفاده در بیرون از خانه طراحی شدهاند یا چادرهای پر از طرح و نگین و... برای همین هم هست که تا جشنواره و نمایشگاهی شروع میشود عکسهای خبرگزاریها دست به دست میچرخد مخصوصاً در شبکههای مجازی و بین جوانها. خیلیهایشان عکسها را بازنشر میکنند و چیزی دربارهاش مینویسند؛ گاهی خوب و گاهی بد. کافی است عبارت جشنواره مد و لباس را در این شبکهها سرچ کنید تا بازخوردها را ببینید. کسانی هستند که مینویسند، این جشنوارهها حمایت از تولید ملی است و آنچه عرضه میشود خوب است و دیدنی اما در مقابل کسانی هم هستند که از قیمتها گله میکنند یا لباسها برایشان عجیب و غریب است. گاهی هم نامی که برای لباسها انتخاب شده به نظرشان عجیب میآید و سوژه میشود. مثل یکی از مانتوهای جشنواره مد و لباس فجر پارسال؛ مانتوی خرس قطبی! لباسهایی که در این جشنوارهها عرضه میشود پسوند ایرانی- اسلامی دارند که روی آن خیلی هم تأکید میشود. از آن طرف چند سالی است لباسهایی با طرحهای سنتی بین جوانها محبوب شده. مانتوها و شال و روسریهایی که طرح و رنگ کاشیهای ایرانی را دارند یا خط نستعلیق روی آنها نقش بسته است. خیلی از مغازهها و مزونها این لباسها را میفروشند و نام و برند بعضیهایشان هم به همین دلیل معروف شده است. برای همین و برای اینکه بدانم جوانها چقدر سراغ لباسهای جشنوارهها و نمایشگاههای مد و لباس میروند، به این مغازهها و پاساژها سر میزنم. ملیکا در یکی از پاساژهای میدان ولیعصر که به فروش لباسهای سنتی معروف است قدم میزند و گاهی میایستد و چشم میدوزد به یکی از مانتوها یا لباسهای توی ویترین. 18 ساله است و خودش یک مانتوی مشکی پوشیده که جلوی آن و سر آستینهایش نقش و نگار ایرانی دارد. اما وقتی از او میپرسم تا به حال به این نمایشگاهها و جشنوارهها رفته یا از آنها خرید کرده میگوید:« عکسهایش را دیدهام اما نرفتم به نمایشگاهش چون وقتی عکسها را دیدم خوشم نیامد.» دلیلش برای این علاقه نداشتن چندان هم عجیب و غریب نیست:«مدلی که من دوست دارم نیستند. یا خیلی سادهاند یا خیلی شلوغ. به نظرم مدلهای خوبی ندارند.» و او که به لباسهای سنتی علاقه دارد ترجیح میدهد آنها را از فروشگاههایی که این لباسها را میفروشند بخرد چون طرحها و مدلهایشان برایش جذابتر است. نوید، مهسا و رامتین ایستادهاند در پیادهرو حرف میزنند و وقت میگذرانند تا کلاسشان شروع شود. جایی نزدیک همان پاساژی که ملیکا را دیدم. مهسا لباس سنتی زیاد دارد و میپوشد اما هیچ وقت به جشنواره و نمایشگاههای مد و لباس نرفته و میگوید: «هیچ وقت برایم جذاب نبوده.» رامتین هم حرف او را میزند و تأیید میکند اما نوید اصلاً خبر ندارد چنین نمایشگاههایی برگزار میشود و میپرسد:« کی بود؟!» رامتین میگوید: «لباسهایی که آنجا نمایش میدهند فقط برای یک گروه از مردم است و روی همان معیار هم رفتهاند جلو.» خودش لباس سنتی دارد اما فقط یکی دوتا چون به نظرش زیادی ساده هستند و او دوست دارد طرح لباسهایش تلفیقی از مدرن و سنتی باشد نه فقط سنتی. وسط حرفها مهسا انگار یک دفعه چیزی یادش میآید و میگوید: «ببین من چندتا دوست دارم که حجابشان چادر است و زیاد به این نمایشگاهها میروند و طرحهایشان را هم دوست دارند. مثلاً یکسری مانتوهای بلند دارند که این دوستانم خیلی دنبالش هستند. خیلی هم برای خریدنش هزینه میکنند چون واقعاً گرانند. میبینم مانتویی که دوستم میخرد زیر یک میلیون تومان نیست چون کلی پارچه برده.» وقتی با یک مهسای دیگر حرف میزنم میبینم این حرف را تأیید میکند. چادری است و یک روسری رنگی هم زیر چادر سرش کرده با یک مانتوی ساده. به نظر او استفاده از لباسهایی که در این جشنوارهها و نمایشگاهها عرضه میشود بستگی به پوشش جوانها دارد و برای کسانی مثل او که محجبه هستند آنجا لباس زیاد است. او هم زیاد از آنها خرید کرده است: «چون طرحهایشان سنتی است دوستشان دارم مخصوصاً آنهایی که تیپ هنری دارد.» اما با اینکه از این طرحهای مد روزشان استقبال میکند میانهای با چادرهایشان ندارد. چادرهای متفاوتی که شباهتی با چادرهای مرسوم ندارند. مثل چادرهای رنگی که برای بیرون از خانه چندباری ارائه شده اند: «خیلی موافق چادر رنگی نیستم. چادر از اول همین شکلی و سیاه بوده. شاید هم بشود آنها را پوشید اما من احساس میکنم شاید بد باشد که بیرون چادر رنگی سر کنم. برایم خیلی جا نیفتاده.» این مشکل را خیلیها با این چادرهای رنگی داشتهاند و با اینکه هر سال مدلهای جوان آنها را پوشیدهاند و چندتا مجری جوان صدا و سیما هم سرشان کردهاند اما عادی نشد و در کوچه و خیابان آن را سر دختران جوان چادری ندیدیم. در کل بین لباسهای این جشنوارهها و نمایشگاهها، سنتیها بیشتر از بقیه مورد پسند جوانها هستند شاید به همان دلیلی که آن یکی مهسا میگوید: «لباسهای سنتی بعضی وقتها آرامشی دارد که بقیه لباسها ندارند.» مانتوی قهوه تلخ جشنوارهای که هر سال به اسم جشنواره مد و لباس فجر برگزار میشود برنده هم دارد. نفر برتر مانتوی اجتماع، نفر برتر مانتوی مجلسی یا طرح برتر لباس آقایان و بخشهای دیگر. اما این برترها را چرا در کوچه و خیابان و بر تن جوانترها نمیبینیم؟ جوانهایی که اتفاقاً معمولاً از لباسهای جدید استقبال میکنند و اصراری برای پوشیدن لباسهای قدیمی و همیشگی ندارند. کارگروه مد و لباس که این جشنوارهها را برگزار میکند تقصیر این استقبال نکردن را میاندازد گردن قاچاق لباس که باعث شده برندها و لباسهای خارجی بازار را بگیرند و جوانها از همه بیشتر بروند سراغ آنها. هرچند این را هم قبول دارند که کار فرهنگی خوبی هم انجام نشده تا این لباسها را جوانترها خوب ببینند و بشناسند. وقتی نظر شکوفه را به آنها میگویم که گفته: «خیلی نچسب وگلدرشت طرح ایرانی را وصل میکنند روی لباس.» میگویند کارشان در اصل الگوسازی و تشویق طراحان برای استفاده از طرحهای ایرانی- اسلامی روی لباسهاست. فرناز که خودش دارد خیاطی یاد میگیرد نظری شبیه شکوفه دارد: «اینقدر از طرحهای بته جقه و ترمه در لباسهایشان استفاده میکنند که بیشتر من را یاد سریال قهوه تلخ میاندازند.» به نظر کسانی مثل فرناز و شکوفه مشتری این لباسها بیشتر بازیگران و سلبریتیها هستند نه مردم عادی و بخصوص جوانها. کارگروه هم تا حدودی این انتقاد را قبول دارد برای همین بخشی با نام ذائقهسنجی راه انداختهاند تا نظرات کسانی مثل فرناز و شکوفه و بقیه جوانها را بگیرند و براساس آنها طراحی لباسها را مشخص یا برنده تعیین کنند. البته طراحهایی که در این جشنوارهها شرکت میکنند خیلی قبول ندارند که جوانها سراغ طرحهایشان نیامدهاند. مثل فریبا شهبخش که طرحش پارسال در بخش چادر اول شد؛ چادری که او طراحی کرده برگرفته از چادرقجری و مانتو است و بالاتنه و آستین دارد. البته با تزئین سوزندوزی و آینهدوزیهای بلوچی. بالای سرش هم تلی آینهدوزی شده دارد که به چادر وصل است. خودش میگوید چون آموزشگاه خیاطی دارد با جوانهای زیادی در ارتباط است و میداند گروهی از آنها خیلی از طرح خوششان آمده و آن را سفارش دادند و راضی هم هستند. میپرسم چادرتان را توی خیابان سر جوانها میبینید؟ میگوید: «در شهر خودم زاهدان زیاد دیدهام. چون سوزندوزی خودمان را دارد.» اما درباره طرحهای دیگری که در جشنوارههای مد و لباس ارائه میشوند این نظر را ندارد: «به هرحال هر طرحی مخاطبش را پیدا میکند اما من ندیدهام کسی چندان این لباسها را بپوشد. مگر افراد خاص که میروند سراغ لباسها و طرحهای این چنینی.» به نظر مریم یاستی که رتبه اول مانتوی اجتماع را پارسال گرفته به دلیل قیمت بالای لباسها خیلی نمیشود آنها را در جامعه دید چون این لباسها خاص هستند و طراحیهایشان به شکلی است که اجرایشان هزینه زیادی میبرد: «مانتوی من با پارچه سازیاش که کار دست است و با دوختش دو هفته زمان میبرد تا آماده شود. برای همین قیمتش بالاست و نمیشود گفت جوان مثلاً 18 تا 27، 28 ساله میتواند آن را تهیه کند و بپوشد. شاید همان طرح را با چاپ روی پارچه بشود عرضه کرد اما دیگر آن ارزش و خلاقیت را ندارد.» مانتوی او یک دامن بلند است که رویش یک کت بلند میآمد با طرحهای سنتی. جنس کت هم ساتن. مانتویی که به نظر نمیآید راحت بشود در کار و زندگی روزمره و در شهر و خیابان پوشید. هرچند که به نظر یاستی هدف او و جشنواره این نیست که لباسهایشان به خیابان بیاید و تن جوانها برود: «این لباسها شاید امکان تولید عمده نداشته باشند اما باعث میشوند سلیقه عمومی بالا برود.» شاید هم دلیل این علاقه زیاد جوانها به لباسهای سنتی همین باشد که یاستی میگوید. کسانی مثل شیدا که مانتوی پاییزه بلند و گلداری با دامن سبز بلند پوشیده و میگوید همیشه لباسهایی شبیه همینها تنش میکند و آنها را از مزونها و مغازههای سنتیفروش میخرد با اینکه طرحها و لباسهای جشنوارهها و نمایشگاهها تا به حال به دلش ننشستهاند. اما با این سلیقهای که هر روز در حال تغییر است شاید یک روز این طرح و لباسها به دل جوانها نشست و آن وقت مانتوی خرس قطبی را در خیابان دیدیم!
منبع: ایران آنلاین
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت ion.ir دریافت کردهاست، لذا
منبع این خبر، وبسایت «ایران آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۲۰۸۴۴۲۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
دانشگاه واشنگتن دانشجویان را به اخراج و تعلیق تهدید کرد
به گزارش سرویس بین الملل خبرگزاری صدا و سیما تلویزیونی المیادین تصاویری از تحصن و اعتراضات دانشجویان حامی فلسطین در دانشگاههای کلمبیا، آریزونا، جورج واشنگتن و کالیفرنیا پخش کرد.
کد ویدیو دانلود فیلم اصلی
مدیریت دانشگاه جورج واشنگتن، دانشجویانی را که در محوطه این دانشگاه تحصن کرده اند، به اخراج و تعلیق تحصیلی در صورت تداوم اعتراضات تهدید کرده است.
در بیانیه مدیریت دانشگاه جورج واشنگتن آمده است که به دانشجویان ابلاغ شده است رفتار آنها نقض سیاستهای دانشگاه محسوب میشود.
این در حالی است که دانشجویان دانشگاه جورج واشنگتن تلاشهای مستمر را برای بی اعتبار کردن و مخدوش نشان دادن جنبش دانشجویی و متهم کردن آن به یهودی ستیزی رد کردند.
دانشجویان دانشگاه نیویورک هم پس از اینکه پلیس چادرهای تحصن آنها را جمع کرده بود، چادرهایی جدیدی را برای اعلام همبستگی با غزه برپا کردند.